Taadol086

نامگذاری بعضی روزها در تقویم به فرصتی تبدیل شده تا دولتمردان با بزرگ‌نمایی کارهایی که کرده‌اند و دادن وعده‌هایی که معلوم نیست چقدر ضمانت اجرایی دارند، گرامیداشتی برای آنها که همیشه مشکلات و مصائب را به دوش می‌کشند، برپا کنند.

بزرگداشتی که در واقع فرصت دوباره در بوق و کرنا کردن شعارهاست و برای آنها که رنج می‌برند و از کمی و کاستی‌ها گلایه دارند، ثمره‌ای به همراه ندارد. هفته کارگر هم مانند روز پرستار، روز معلم و... همان فرصت است. به هر حال هر کسی وظیفه‌ای دارد، اینکه رسانه‌ها هم وظیفه دارند تا در این فرصت به دست آمده از مشکلات این قشر بگویند. از کسانی که همیشه مورد بی‌مهری قرار می‌گیرند. در مضیقه زندگی می‌کنند، فریادشان به جایی نمی‌رسد و مشکلات اقتصادی باعث شده تا سفره‌شان کوچک و کوچک‌تر شود. کارگران که قشر عظیمی از جامعه را تشکیل می‌دهند،

در بسیاری از مواقع با مشکلات معیشتی دست و پنجه نرم می‌کنند، اما وقتی نام کارگر به میان می‌آید بیش از همه این مردان کارگر هستند که مورد بررسی قرار می‌گیرند، وضعیتی که دارند، مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، بی‌مهری‌هایی که از سوی کارفرما و مسوولان می‌بینند و... در این مواقع زنان کارگر به خصوص زنانی که سرپرست خانوار هستند از قافله این شکوه و شکایت‌ها جا می‌مانند. کسی از آنها نمی‌گوید. کسی در مورد وضعیتشان اظهارنظر نمی‌کند، کسی سراغشان را نمی‌گیرد تا مشکلاتی را که دارند با زبان خودشان بیان کنند. در واقع زنان کارگر همانطور که در محل کار مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد در جامعه و... نیز همان برخورد با آنها می‌شود.

اینکه چند درصد این زنان سرپرست خانوار هستند، اینکه حقوق و مزایای آنها چه میزان با حقوق و مزایای مردان کارگر متفاوت است. چرا باید زنان کمتر از مردان دریافتی داشته باشند، در حالی که ساعت کاری آنها با مردان کارگر هیچ تفاوتی ندارد. چرا در اکثر کارگاه‌های تولید و... این زنان هستند که کار می‌کنند چون کارفرما می‌داند، قرار نیست با این افراد خیلی به مشکل بر بخورد، چون کارفرما می‌داند که می‌تواند حقوق کمتری به آنها بدهد، مزایای زیادی طلب نمی‌کنند و از ترس بیکار شدن کمتر اعتراض می‌کنند. 

ژهفته کارگر  فرصتی برای بازگو کردن مشکلات

به هر حال باید فرصتی باشد تا بتوان مشکلات قشر کارگری را بیان کرد، البته که این مشکلات در طول سال هم جسته و گریخته در رسانه‌ها منتشر می‌شود و گاهی هم به گوش مسوولان می‌رسد، اما این هفته فرصتی است تا این مشکلات را با صدایی بلندتر بیان کنیم. اینکه کارگران چه زن و چه مرد از محرومیت‌ها و بی‌قانونی‌هایی که با آن مواجه می‌شوند حرف بزنند. 

آماری از زنان سرپرست خانوار شاغل  نیست

مشکلات یکی و دو تا نیست، وقتی می‌گوییم مشکلات زنان شاغل سرپرست خانوار زیاد است حتی نمی‌دانیم در مورد چه تعداد زن صحبت می‌کنیم، در واقع طی تمام این سال‌ها مسوولان یک آمار درست و دقیق در این رابطه ارایه نداده‌اند.

بسیاری از این زنان به دلیل اینکه نمی‌توانند شغل رسمی داشته باشند در مشاغل غیررسمی مشغول به کارند و همین مساله باعث شده تا آمار دقیقی از آنها وجود نداشته باشد، دستفروشی، کار در کارگاه‌های زیر زمینی و... از جمله مشاغلی است که این زنان به آن رو می‌آورند. 

امید میرانی، فعال کارگری، در این باره به «تعادل» می‌گوید: در بسیاری از کارگاه‌های تولید زنان مشغول به کار هستند، بسیاری از این افراد نه بیمه دارند و نه از مزایای خاصی بهره می‌برند، در واقع تنها به دریافت حقوقی که بتواند برای ادامه حیات خود و خانواده‌شان به آنها کمک کند، قناعت می‌کنند. به همین دلیل است که کارفرمایان در این زمینه استفاده از نیروی کار زن را به استفاده از نیروی کار مرد ترجیح می‌دهند.

  او می‌افزاید: بسیاری از مسوولان ما وقتی در مورد بازار کار صحبت می‌کنند، بیشتر به جنس مردانه این بازار توجه دارند، در حالی که رسیدگی به وضعیت زنانی که به عنوان کارگر در کارگاه‌ها مشغول به کارند اما حضورشان به صورت غیررسمی است و هیچ بیمه و مزایای به آنها تعلق نمی‌گیرد، امری است که باید مورد توجه ویژه مسوولان باشد به خصوص که حداقل نیمی از این زنان سرپرست خانوار هستند.

    فقدان آمارهای قابل اطمینان

آمارها در مورد زنان سرپرست خانوار به غایت ناکافی و غیرقابل اعتمادند؛ زنان کارگر در فضای غیرقانونی و غیررسمی اقتصاد در همه جای جغرافیای ایران پراکنده‌اند و به تنهایی با تمام دشواری‌های زندگی دست و پنجه نرم می‌کنند؛ شاید یکی از اولین راه‌ها برای درک سطحی رنج مشترک این زنان، آنگونه که سیمین یعقوبیان (فعال حقوق کارگران) به خبرآنلاین می‌گوید: «یک آمارگیری خانوار دقیق با جزییات کامل از زنان سرپرست خانوار و شاغل باشد تا تعداد زنان سرپرستِ فاقد مسکن و شاغل در اقتصاد غیررسمی و بدون بیمه مشخص شود». 

او می‌افزاید: متاسفانه هنوز نمی‌دانیم چه تعداد از زنان شاغل، سرپرست خانوار هستند، چه تعداد در اقتصاد غیررسمی مشغول به کارند و چه نرخی از این زن‌ها بیمه و حداقل دستمزد ندارند؛ اما براساس شواهد امر، حداقل دو میلیون زن در کشور، در اقتصاد غیررسمی و بدون بیمه و مختصات قانونی کار می‌کنند؛ این آمار البته تخمینی است و مسلماً زنان بسیاری در آن به حساب نیامده‌اند.

بی‌توجهی به زنان کارگر

یعقوبیان بی‌توجهی دولتمردان و نمایندگان مجلس در قبال زندگی این گروه‌های در معرض خطر را سوژه انتقاد قرار می‌دهد و می‌گوید: هیچ زمان به این زن‌ها توجهی نشده است؛ هیچ طرح یا لایحه‌ای در حمایت از اینها در دستور کار قرار نگرفته است؛ وقتی مجلس و دولت‌ از مقوله «اشتغال زنان» یا «حمایت از زنان شاغل» سخن می‌گویند منظورشان فقط زنانی است که در بدنه دولت مشغول به کار هستند؛ از قوانین زایمان و شیردهی گرفته تا حمایت از امنیت شغلی و کار پاره‌وقت؛ هیچ حمایتی از زنان کارگر نمی‌شود، حتی زنان کارگر بیمه شده در اقتصاد رسمی، چه برسد به زنان کارگری که بیمه ندارند و نام‌شان هیچ کجا ثبت نشده است.

به گفته او، با این بی‌توجهی گسترده، هزاران زن به امان خدا رها شده‌اند و باید به تنهایی در هزارتوهای بی‌رحم و خشن اقتصاد، گلیم خود را از آب بیرون بکشند و بنابراین هر روز در معرض خطر و آسیب باشند؛ یعقوبیان تاکید می‌کند «این مقیاس از بی‌توجهی در جهان پیشرفته امروز بی‌سابقه و البته دردآور است».

    فعالیت 2 میلیون کارگر زن  در اقتصاد غیررسمی

در میانه‌ دهه نود شمسی، علی ربیعی (وزیر کار وقت) از 10 میلیون کارگر در اقتصاد غیررسمی و بدون بیمه خبر داد که به گفته‌ او در آن زمان، یک‌پنجم آنها را زنان تشکیل می‌دادند. با این حساب، در آن سال‌ها دو میلیون زن در اقتصاد غیررسمی با انواع رنج‌ها و استثمارهای ریز و درشت مشغول جان کندن و نان درآوردن برای خانواده بوده‌اند و بدون هیچ تردیدی، با توجه به موج‌های تورمی و شوک‌درمانی‌های ارزی پیاپی، نرخ دو میلیون نفری «زنان غیر رسمی‌کار» افزایش یافته است.

    زنانی بدون بیمه و دستمزد رسمی

از میان این دو میلیون و اندی زن، حتی اگر نیمی نان‌آور و یگانه سرپرست خانواده باشند، یعنی بیش از یک میلیون خانواده در کشور هستند که تنها نان‌آور آنها زنانِ فاقد بیمه و بدون دستمزد رسمی‌ هستند؛ بیش از یک میلیون خانواده در کشور را زنانی می‌گردانند که کارمزدی یا روزمزدی حقوق می‌گیرند، عموماً خانه ندارند، بیمه تامین اجتماعی شامل حال‌شان نمی‌شود و همه نوع استثمار را به خاطر گرسنه نماندن فرزندان به جان خریده‌اند، از فشارهای روحی و جسمی گرفته تا آزارهای شغلی و موردی بسیار در محل کار.

    نقش اقتصادی زنان در زندگی  بسیار پررنگ شده است

مصطفی اقلیما، پدر مددکاری ایران در پاسخ به پرسش «تعادل» مبنی بر چرایی نگاه بی‌تفاوت مسوولان به نقش زنان در اقتصاد خانواده می‌گوید: متاسفانه جامعه ما دچار نوعی دوگانگی و تضاد منافع شده است. از یک سو اگر زنان در بیرون از منزل کار نکنند چرخ اقتصاد خانواده از حرکت باز می‌ایستد، توجه کنید، این حرکت کند نمی‌شود بلکه تمام می‌شود چرا که الان شرایط اقتصادی به گونه‌ای است که دیگر یک نفر نمی‌تواند تامین‌کننده مخارج یک خانواده باشد.

از سوی دیگر بسیاری بر این باورند که شاغل بودن زنان است که باعث شده تا جمعیت کشور در آستانه پیری قرار بگیرد. در این شرایط منطقی به نظر می‌رسد که بسیاری از مسوولان که پیرو نگاه دوم هستند علاقه چندانی به قدردانی از زنان کارگر و بحث و بررسی وضعیت آنها نداشته باشند.

او می‌افزاید: باز هم اینجا مساله شایسته سالاری است که خود را نشان می‌دهد، در واقع اگر ما از افراد شایسته در مناصب مختلف استفاده کنیم تمامی این مشکلات حل و فصل خواهد شد. هم مشکلات زنان کارگر مورد بررسی قرار می‌گیرد هم اینکه بالاخره این دیدگاه اشتباه که شاغل بودن زن او را از مادر بودن جدا می‌کند، عوض می‌شود و هم می‌توانیم مشکلات اقتصادی را تا حد زیادی حل و فصل کنیم. این مسائلی است که باید متخصصان این رشته‌ها به آن بپردازند. اما اگر بخواهیم از نگاه جامعه‌شناسی به مساله نگاه کنیم می‌بینیم که زنان بسیاری در سراسر دنیا هستند که هم شاغلند و هم مادران خوبی برای فرزندانشان به شمار می‌روند. در واقع شاغل بودن زنان منافاتی با مادر بودن آنها ندارد.