117847039 687774531948415 6370794771644221601 N

مثنوی (مه پاره و گهواره)نذر دلتنگی و بیقراری بانو رباب سلام الله علیها:

آسمانی ترین کبوتر من
کودکم‌ای امید آخر من

برگ برگ لبت ترک خورده
زخمم از گریه ات نمک خورده

گریه کم کن چقدر بی تابی
لای لایی چرا نمیخوابی؟

تشنه هستی؟ مجال آبم ده
جرعه ای خنده کن جوابم ده

آخرین سربلند خسته ی من
کودک در عطش نشسته ی من

ماه زیبای من چه بی تابی
ماه شش ماهه ام نمی تابی ؟؟؟؟

روی دست حسین و عطشانی
تشنه زین پس دگر نمی مانی

ماه زیبا به روی دست آمد
تشنه اما زلال و مست آمد

او‌ گلویش ز دور پیدا بود
خسته اما پر از تماشا بود

ناگهان اسب ها رکاب شدند
نیزه ها بی امان خشاب شدند

نیزه ای ماه را نشانه گرفت
کودکم آب را بهانه گرفت

ناگهان خیمه ها سراسر سوخت
سینه از آتشی مکرر سوخت

چهره ی روز را نقاب زدند
شعله بر جان آفتاب زدند

حنجر ماه شد‌چنان پاره
ماه دیگر نگو که مه پاره

روی دست حسین بی تاب است
اصغرم تشنه نیست سیراب است

عکس ماهی به قاب افتاده
مثل ماهی ز آب افتاده

ماهی و موج خون غریبانه ست
نیزه دیگر غریب این خانه است

یک نیستان ز شرم نیزه شکست
ماه زیبا به آسمان پیوست

آب جاری چه دربدر شده بود
سینه ها خیمه ی شرر شده بود

ماه و ماهی به شب اسیر شدند
در اسارت چه بی نظیر شدند

ماهی از رود سمت دریا رفت
ماه هم با شتاب بالا رفت

مانده اینجا فقط دلی پاره
جسم مه پاره است و گهواره

#آرزو_ولیپور
#فردا_شفیع_شاعره_خویش_میشوی؟