ابوالفضل اقبالی پژوهشگر مسائل اجتماعی در یادداشتی درباره موضوع حجاب اظهار داشت: از جمله ایرادات و نقدهایی که مخالفان تصویب لایحه و پیگیری مجدد قانون حجاب در کشور مطرح میکنند این است که اصرار جمهوری اسلامی بر مقابله با کشف حجاب دیگر معنای دینی ندارد و صرفاً با اغراض تقابل سیاسی با مخالفان دارد صورت میگیرد. زیرا فرقی میان کشف حجاب و بدن نمایی با عدم رعایت حجاب شرعی (وجه و کفین) وجود ندارد و نظام اگر واقعاً دغدغه اجرای حدود الهی را دارد باید با عدم رعایت حجاب شرعی مقابله کند و همان ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی را پیاده کنند.
این دوستان که بعضاً از رفقای حزباللهی خودمان هستند متوجه نمیشوند که با این سخن به طرز فاحشی گرفتار سکولاریسم پنهان شده و ناخواسته درصدد تمایز گذاری میان امر دینی و امر سیاسی هستند. در حالیکه یکی از مهمترین بنیانهای الهیاتی که انقلاب اسلامی بر روی آن سوار است، اینهمانیِ امر دینی و امر سیاسی است. لذا صریحترین پاسخی که باید به این دوستان داد این است که مقابله با کشف حجاب حتی اگر با اغراض سیاسی و با هدف جلوگیری از گسترش کشف حجابهای سیاسی باشد باز هم یک کنش دینی و در چارچوب فقه و شرع است. زیرا همان فقهی که میگوید کشف حجاب با بیرون بودن مچ دست تفاوت ندارد، این را هم گفته است که حفظ نظام از اوجب واجبات است و باید با کسانی که درصدد ضربه زدن به اقتدار این نظام هستند برخورد جدی صورت گیرد. کیست که انکار کند تفاوت کنشِ ضعیفالحجابها با مکشوفهها در تقابل و ضدیت با نظام است.
پاسخ دوم و مهمتر هم این است که اتفاقاً لایحه حجاب که مرکز مواجهه خود را کشف حجاب تعریف کرده، یک اقدام بسیار هوشمندانه از سوی حاکمیتی است که نگران ارزشهای دینی و اخلاقی جامعه است و با تاکید سفت و سخت قانونی بر روی «پوشش سر» مانع از این میشود که چند صباح دیگر بر سر جواز معاشقه در خیابان با بخشی از شهروندانش چانهزنی کند. ممکن است عدهای به این سخن خرده بگیرند که ما به جامعه ایران بدبین هستیم و اعتمادی به فرهنگ و سنت ریشهدار مردم ایران نداریم. و من در پاسخ عرض میکنم که اولاً ما نمیگوییم اگر حاکمیت از قانون حجاب انصراف دهد از فردا اکثریت مردم ایران برهنه به خیابان آمده و صحنههای اروتیک در خیابان رقم میزنند! مردم ایران عفیف و شریفتر از این حرفها هستند. اما مگر برای بحرانی تلقی کردن وضعیت اخلاقی جامعه باید نیمی از مردم را مشغول عشقبازی در خیابان ببینیم؟ برای جامعه اسلامی زیبنده نیست که حتی اقلیتی از جامعه به خود اجازه بدهند که چنین رفتارهایی را در فضای عمومی مرتکب شوند. چنین پدیدهای ولو با فراوانی یک درصد جامعه نیز در زمره وضعیت بحرانی تعریف میشود.
ثانیاً این دوستان مگر ندیدند که سرعت گذار از مرزهای اخلاقی جامعه در شرایط پسامهسا چقدر سهمگین بود و جامعه ایرانی با چه شوکی از برهنگی و بدننمایی مواجهه شد؟ کدام یک از این دوستان پیشبینی میکردند که ما در خیابانهای تهران شاهد تاپ و شلوارک پوشیدن زنان باشیم؟ اینها را کف خیابان نمیبینید یا با این سطح از زوال اخلاقی جامعه نیز کنار آمدهاید؟
ثالثاً این اقلیتِ هنجارشکن خودشان بارها و به صراحت اعلام کردهاند که حجاب و روسری پایان مطالبه فرهنگی آنها نیست و افق لیبرالی که آنها برای جامعه ایران ترسیم میکنند صدور مجوز راهپیمایی همجنسبازها توسط وزارت کشور است! لذا جمهوری اسلامی و در رأس آن شخص مقام معظم رهبری به درستی بر ضرورت الزام بانوان جامعه به داشتن روسری تاکید میکنند تا مرزهای مقاومت فرهنگی جامعه ایران را در همین نقطه قرار دهند. از قضا چنین تصمیمی از حاق دین و فقه شیعه برخاسته است.
اما اینکه چرا جمهوری اسلامی که داعیه اجرای احکام الهی را دارد با کدام مجوز فقهی از حد شرعی حجاب عدول کرده و دیگر با شلحجابی مواجهه قانونی نمیکند هم پاسخش روشن است. تکلیف شما در دایره امکانها و وسع شما تعریف میشود و ما در فقه چیزی به نام تکلیف مالایطاق نداریم. واضح است که جرمانگاری حدود هفتاد درصد بانوان جامعه در دایره امکان و ظرفیت نظام نیست اما با ده درصدِ هنجارشکن هنوز قدرت مقابله دارد.