درب دفتر قاضی باز میشود و ۲ مرد همزمان درحالیکه پوشه بر دست دارند کنار هم مینشیند، وکیل اولی درحالیکه عینکش را روی صورتش جابهجا میکند، میگوید موکل من خانمی است که چهار سال است میخواهد طلاق بگیرد اما هنوز بلاتکلیف است و زوج هیچ اقدام عملی برای برگرداندن زوجه از طریق اقوام نکرده و حالا هم باید به دلیل عسر و حرج طلاق جاری شود.
به دست آوردن کسی که دوستش داری تازه اول ماجراست، دوست داشتن نگهداری میخواهد، گاهی در روزمرگیهای زندگی یادمان میرود که عاشقی کنیم و میرسیم به ته خط! آنجایی که فقط صندلیهای سرد دادگاه خانواده منتظرت هستند، روزی به خودت میآیی و میبینی هرچقدر برای بودنش و برای عشقش جنگیدی او برای نبودن تلاش کرد، وقتی اینجا میآیی دیگر با خودت و با نخواستنش کنار آمدهای.
فرقی نمیکند کجا عاشق شدی، فرقی نمیکند که چند سال عاشقانه کنار هم بودید، زمانی که روی این صندلیهای سرد مینشیند دیگر مهم نیست که عاشقی چگونه بود، اینجا آمدهای که برای همیشه خط بکشی دور این عشق؛ امروز روز دومی است که به دادگاه خانواده آمدهام شاید اینجا بتوان عشق را پیدا کرد، همانجایی که عشق در حال جان دادن است و نمیخواهی از دستش بدهی، حتی وقتی دیگر برای تو نیست!
خانمی لاغراندام درحالیکه سعی دارد غمِ در چهرهاش را پنهان کند، بهآرامی روی صندلی دادگاه مینشیند، مردی که پرونده قطوری زیر بغلش است روی صندلی جلویی زن مینشیند و بهآرامی چیزی میگوید، آنطرف دختر جوانی است که بهعنوان وکیل همسر زن آمده است، درخواستی یکطرفه برای طلاق از سوی مرد.
وکیل شوهر با هیجان خاصی که انگار خودش را برنده پرونده میداند، میگوید: خواسته طلاق به علت اختلافات شدیدی که در خانه دارند و به علت سوء رفتار خانم به درخواست زوج است، همچنین این ۲ نفر هیچ تفاهمی در هیچ زمینهای در زندگی مشترک ندارند.
حرف از اشتراک که میشود، قاضی میپرسد: بچه هم ندارند؟ وکیل با اکراه میگوید: یک دختر پنج ساله دارند؛ قاضی با شنیدن وجود دختر ۵ سالهای که وجه اشتراک خانواده است رو به خانم میگوید: خانم شما چه دفاعی دارید؟
حالا زمان دفاع خانم است، بهقدری آرام روی صندلی نشسته است که هیچ خصلت بدی را نمیتوان به او نسبت داد، همه آدمها وقتی آرام باشند زشتیهایشان تهنشین میشود و زلال به نظر میرسند، به خودم تلنگر میزنم که تو قاضی نیستی و چیزی نمیدانی! بهراستی قضاوت پدیده پیچیدهای است.
زن با نگاهی سرشار از استرس و التماس به وکیلش نگاه میکند؛ وکیل بهسختی یک برگه از کیفش درمیآورد و به چشمانش نزدیک میکند و شروع میکند روخوانی از برگه: «موکله...» بعد چندثانیهای برگه را از چشمانش دور و نزدیک میکند و بعد از مکثی طولانی به روخوانی از برگه ادامه میدهد، بهقدری آرام و کلمه به کلمه برگه را میخواند که گویا معلم املا است و میخواهد مطمئن شود همه نوشتهاند «موکله علیرغم تجدید فراش خواهان، حاضر به ادامه زندگی است و راضی به طلاق نمیباشد؛ چنانچه خواهان مصر به مطلقه نمودن موکل میباشد میبایست بر اساس قانون خانواده تمام حقوحقوق موکله را پرداخت کند، موکله مدعی است که...» دوباره برگه را از چشمانش دور میکند و ادامه میدهد: خواهان بعد از ازدواج اموالی را به نام...»
قاضی به میان حرفش میآید و میگوید: مسائل مالی بعد از امر داوری تعیین و تکلیف میشود نه در این جلسه!
وکیل که انگار حرف قاضی را نشنیده ادامه میدهد: «اگر استعلام لازم است انجام دهید، در درخواست لایحه موکله میگوید که خواهان یک باب خانه و یک دستگاه ماشین ساینا داشته که منتقل کرده به نام فرد دیگری، یک مغازه هم داشته است اگر مشخص شود...»
اما چشمان زن چیز دیگری میگوید، زن آمده است که برای عشقش بجنگد، عشقی که بهایش بیشتر از این چیزهاست، با سرگشتگی به وکیلش نگاه میکند، باورش نمیشود که وکیل بهجای اینکه طلاق را لغو کند دارد از مال و اموال صحبت میکند.
وکیل اصرار دارد که بگوید مرد دوباره ازدواجکرده است اما زن نفس راحتی میکشد و درحالیکه چشمانش از اشک پر است میگوید: طلاق نمیخواهم و با این شرایط حاضرم زندگی کنم.
قاضی قرار به داوری صادر میکند و زن و وکیلش بدون هیچ حرفی دادگاه را ترک میکنند.
مرد هرزمانی که بخواهد میتواند درخواست طلاق بدهد
از قاضی میپرسم که اگر یکی از طرفین بخواهد به زندگی ادامه بدهد، چطور میشود؟ قاضی موسوی میگوید: طلاقهایی که به درخواست زوج است نسبت به طلاقهایی که به درخواست زوجه است فرق دارد، طبق قانون مرد هرزمانی که بخواهد میتواند درخواست طلاق بدهد و معمولاً ما سؤال نمیپرسیم که چرا میخواهید طلاق بگیرید اما اگر خانم درخواست طلاق بدهد باید دلیل قانعکننده داشته باشد یعنی خانم نمیتواند طلاق بگیرد مگر اینکه دلیلی قطعی برای دادگاه ارائه کند.
وی ادامه میدهد: جلسه اول روند رسیدگی به این پرونده بود و این آقا ازدواج کرده است، خانم وکیل میگفت زن سوء معاشرت دارد اما در پرونده دلیلی مبنی بر این وجود ندارد اگر دلیلی ارائه نکند یعنی چیزی وجود ندارد. قرار ارجاع به داوری داده شد، به این معنی که زوج و زوجه ۲ نفر از بستگان خود را جهت داوری معرفی کنند و درصورتیکه داوران نیز موفق به ایجاد صلح و سازش بین زن و مرد نشدند، جلسات بعدی به صدور حکم طلاق منجر میشود.
قاضی تأکید میکند: در همه پروندهها قاضی در ابتدا توضیحاتی را از طرفین دعوا میخواهد، سپس قرار ارجاع امر به داوری را صادر میکند، طرفین داوران اختصاصی خود را در مهلت تعیینشده از طرف دادگاه انتخاب و معرفی میکنند، داور باید از اقوام آنها و بالای ۳۰ سال و متأهل باشد، داور میانجیگری میکند ببیند میتوانند باهم زندگی کنند یا نمیتوانند و بعد نظر را به ما اعلام میکند.
وی خاطرنشان میکنند: اگر داوران تشخیص بدهند که امکان ادامه زندگی وجود ندارد جلسه بعدی برای حقوق مالی خانم در نظر گرفته میشود، اگر فرزند داشته باشند تعیین تکلیف حضانت فرزند مورد بررسی و وضیعت پرداخت مهریه، جهیزیه و نفقه موردبحث قرار میگیرد.
مخالفت خانم از نظر قانونی و شرعی تأثیری ندارد
موسوی یادآور میشود: اگر خانم راضی به طلاق نباشد و آقا بخواهد طلاق بدهد مخالفت خانم از نظر قانونی و شرعی تأثیری ندارد و این موضوع همواره مورد اعتراض خانمها قرار میگیرد، اما درهرصورت مرد موظف است که حقوحقوق زن را بهصورت کامل پرداخت کند.
پرونده دوم: ۲ وکیل همراه یکدیگر وارد میشوند
درب دفتر قاضی باز میشود و ۲ مرد همزمان درحالیکه پوشه به دست دارند کنار هم مینشیند، وکیل اولی درحالیکه عینکش را روی صورتش جابهجا میکند، میگوید موکل من خانمی است که چهار سال میخواهد طلاق بگیرد اما هنوز بلاتکلیف است و زوج هیچ اقدام عملی برای برگرداندن زوجه از طریق اقوام نکرده است و حالا هم باید به دلیل عسر و حرج طلاق جاری شود.
استشهادی را از کیفش خارج میکند و میگوید: برای اثبات اینکه در این چهار سال رفتار زوج چگونه بوده است استشهادی تقدیم میکنم، زوج نهتنها درخواست طلاق را نپذیرفته بلکه دادخواست صدور ازدواج مجدد خود را به دادگاه ارائه و هماکنون دوباره ازدواجکرده است حالا هم به موکل من میگوید یا ۷۰ میلیون تومان بده و طلاق بگیر یا تا زمانی که دندانت مانند موهایت سفید شود باید بمانی و طلاقت را نمیدهم درحالیکه زوجه قادر به پرداخت آن نیست.
از شنیدن این جمله یکه میخورم، مگر میشود مردی به ازای طلاق از قانون سوء استفاده کند و ۷۰ میلیون تومان طلب کند تا طلاق بدهد درحالیکه خودش زندگی مشترک جدیدی را شروع کرده است اما این امکان را از زن سلب کرده و تا زمانی که قانون اجازه میدهد زن را به دادگاه بکشاند.
صدای وکیل شوهر مرا به خود برمیگرداند، وکیل با صدای بلندی از مرد دفاع میکند و میگوید زن از مرد تمکین نکرده است علیرغم اینکه منزل مستقلی تهیهشده است، خواهان علیرغم مهیا بودن منزل مستقر حاضر به تمکین نشده است، عسر و حرج وضعیتی است که ادامه زندگی برای زوج با مشقت همراه باشد این مشقت را باید زوج ایجاد کند و اینطور نیست.
وکیل زن اما میگوید: زن به خانه مرد رفته و مرد کمتر از ده دقیقه او را از خانه بیرون کرده و با مراجعه به کلانتری عدم تمکین گرفته است، این نشان میدهد که آموزشدیده و این کار صرفاً یک ترفند است که وکیلش خواسته انجام دهد، اگر زن میدانست که خودش به کلانتری مراجعه میکرد و بیرون کردن از خانه را صورتجلسه میکرد اما چهکار کنم که موکل من ساده است.
قاضی در این پرونده نیز حکم داوری صادر میکند و میگوید طبق زمان اعلامشده داوران را به دادگاه معرفی کنید؛ وکلا درحالیکه باهم مشاجره میکنند از درب دفتر بیرون میروند، صدایشان همچنان میآید: «اگر بلد هستی آموزشش بده که فرار نکنه از خانه»
زنی ۴ سال در انتظار طلاق، چون حق طلاق ندارد
قاضی با تأسف سری تکان میدهد و میگوید: همیشه پروندههایی که وکیل دارد آتششان تندتر است چون خود زوجین میتوانند باهم زودتر کنار بیایند.
میگویم این انصاف است که زنی چهار سال در انتظار طلاق بماند؟ چون حق طلاق ندارد.
قاضی با قاطعیت میگوید: این قانون و شرع ماست، نمیتوانیم که به فقه عمل نکنیم و از قانون سرپیچی کنیم، اگرچه زنان زیادی نسبت به این مسئله اعتراض دارند اما شروط ضمن عقد برای همین موارد است زن میتواند حق طلاق را بگیرد، مرد که همیشه حق طلاق دارد.
وی ادامه میدهد: شروط ضمن عقد اهمیت بالایی دارد، متأسفانه عروس و داماد معمولاً شروط ضمن عقد را نمیخوانند یا سردفتر معمولاً برای سرعت گرفتن عقد بهسرعت عقدنامه را ورق میزند و میگوید امضا کنید درحالیکه دانستن این شروط و حقوحقوق در شرایط اینچنینی که دچار اشکال میشوند ضروری است.
قاضی میگوید: فقه ما بهروز شده و طلاق توافقی به انواع طلاق اضافهشده است، اگر زن و شوهر واقعاً به تفاهم برسند که ادامه زندگی ممکن نیست دیگر اینقدر مشکلات ایجاد نمیشود اما گاهی لجبازی میکنند گاهی هم مسائلی مانند مهریه و جهیزیه محل اختلاف است.
با خودم فکر میکنم قانون حق طلاق را به مرد داده است حتی بدون هیچ دلیلی، اما زنان باید برای طلاق بجنگند، ما زنان انتظار داریم که از حداقل عدالت قانونی برخوردار باشیم و بتوانیم در صورت نیاز حق برابری با مردان داشته باشیم، مردانی که گاهی با سوء استفاده از قانون زنان را مورد آزار و اذیت قرار میدهند و زنانی که جز قانون پناهی ندارند.