زنان به خاطر جنسیتشان در بسیاری از قسمتهای دنیا، عملاً از مشارکت سیاسی محروم شدهاند و اغلب تقویت شدهاند تا ناظرانی صرف باشند تا شرکت کنندگانی فعال؛ درحالیکه مشارکت زنان در همه فعالیتهای سیاسی یک ضرورت است، به نحویکه میتوان گفت اگر زنان در حوزههای سیاسی، اقلیت به شمار آیند، دموکراسی ناتمام است.
یکی از معضلات دنیای کنونی حذف زنان از حوزه عمومی و منحصر کردن ایشان به حوزه خصوصی است که این امر موجب شده تا دنیای قدرت و سیاست از ویژگیها و توانمندی زنان محروم شود. گرچه محدودیتها و معذوریتهای جامعه ایران و فرهنگ سنتی غالب، بر حضور زن در عرصه سیاست و اجتماع، همواره چارچوب خاصی از فعالیت زنان را موجب میشده، به طوری که کاسته شدن از این موانع باعث مشارکت سیاسی زنان در معنای گستردهتر آن شده و توسعه سیاسی را به دنبال خواهد داشت، اما نمیتوان حضور افکار، بینشهای روشنگرایانه و رویههای مستقلانه زنان در ارتباط با تحوالت تاریخی را نادیده انگاشت.
قدرت واقعی زنان، مشارکت در تصمیم گیری و تصمیم سازی سیاسی است
به عنوان پدیدهای کلی در جوامع بشری حضور زنان در عرصه امور سیاسی درحال گسترش است، اما موانع گوناگونی بر سر راه مشارکت سیاسی زنان وجود دارد. قدرت واقعی زنان، مشارکت در تصمیم گیری و تصمیم سازی سیاسی است، نه صرفاً در فعالیتهای اجتماعی؛ زیرا دوری آنان از مراکز تصمیم گیری سیاسی، آنها را از مراکز تصمیم گیری اجتماعی و اقتصادی هم دور میکند. مشارکت زنان در حاکمیت و قدرت، تحقق حقوق انسانی آنها را بیواسطه تضمین میکند.
مشارکت سیاسی از حقوقی منتج میشود که شامل تصمیم گیری سیاسی است. اما بر خلاف این واقعیت که زنان به طور طبیعی دست کم نیمی از جمعیت هر کشوری را تشکیل میدهند، غیرعادی نیست دریابیم که زنان عملاً از مشارکت سیاسی در بسیاری از قسمتهای دنیا به خاطر جنسیتشان محروم شدهاند و اغلب تقویت شدهاند تا ناظرانی صرف باشند تا شرکت کنندگانی فعال. درحالیکه مشارکت زنان در همه فعالیتهای سیاسی یک ضرورت است، به نحویکه میتوان گفت اگر زنان در حوزه سیاسی، اقلیتی به شمار آیند، دموکراسی ناتمام است.
در تعاریف سنتی هرگاه سخن از جنس زن به میان میآید، بلافاصله به صورت مقایسهای نقش وظایف از پیش تعیین شدهای نسبت به مردان مطرح میشود و بلافاصله یک نتیجه گیری مشخص و ضابطهمند ترسیم میشود؛ به این صورت که زنان ساخته شدهاند که یاد بگیرند سیاست کار مردان است و این مطلب را درونی کرده و عادی قلمداد کنند. در چنین حالتی هنجارهای فرهنگی موجود که فرد در جریان جامعه پذیری آنها را یاد میگیرد، سیاست را امری مردانه تعریف میکند و درمقابل، انتظارات مربوط به تعهد زنان را تنها به خانه، خانواده و خدمات جامعه ابلاغ و تقویت میکنند.
زنان میتوانند در تمامی امور جامعه خویش نیز نقشآفرین باشند
از منظر اسلام، زنان میتوانند در تمامی امور جامعه خویش نیز نقشآفرین باشند. در این دیدگاه یکی از تکالیف زنان همچون مردان اصلاح جامعه است، طی دهههای گذشته، جامعه زنان تحولاتی را از سر گذرانده است، با افزایش آگاهی و گسترش آموزش عالی، آنان توانمندیهای خود را ارتقا دادهاند و دیگر نمیتوان زنان را در حاشیه مناسبات سیاسی- اجتماعی نگه داشت.
همه مردم، اعم از زن و مرد به طور مساوی حق مشارکت سیاسی را دارند
مشارکت سیاسی به عنوان یکی از معیارهای سنجش میزان توسعهیافتگی سیاسی جوامع در سطوح مختلف همواره از اهمیت خاصی برخوردار بوده؛ به طوریکه در راستای کارآمد کردن نظام اجتماعی و سیاسی امری مقبول است. حقوق اساسی در هر جامعهای از باورها، ارزشها و آرمانهای آن ملت تأثیر میپذیرد و بنیادیترین حقوق فردی و اجتماعی افراد را شامل میشود. این حقوق برای هریک از اعضاء جامعه به رسمیت شناخته شده است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان سندی فقهی – حقوقی، حقوق انسانی زن را بر اساس مبانی دینی، در کنار مردان به رسمیت شناخته است و همانند دوران انقلاب، آنان را سهیم در اداره جامعه میداند. براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، همه مردم، اعم از زن و مرد به طور مساوی حق شرکت در انتخابات را دارند و هیچ تفاوتی برای رأی دادن، نامزد و انتخاب شدن بین زن و مرد وجود ندارد.
در ماده بیستم قانون اساسی آمده است که: « قانون از همه افراد ملت، اعم از زن و مرد یکسان حمایت کرده و همه مردم با رعایت موازین اسلامی، حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یکسان دارند». در بعد سیاسی، همانطور که اسلام هیچ مخالفتی با شرکت زنان در انتخابات -چه رأی دهنده باشند و چه انتخاب شونده - ندارد، این حق در قانون اساسی نیز مورد توجه قرار گرفته است.
اگر بخواهیم جامعهای متوازن بسازیم باید نقش سیاسی زنان را در کنار مردان ببینیم و بپذیریم و از توانایی بالقوه زنان در این زمینه کمک بگیریم. با این حال اگرچه زنان در عرصههای سیاسی به موفقیتهایی دست یافتهاند، اما واقعیت این است که نقش زنان به ویژه در سطح نخبگان، بسیار کمرنگ و اندک بوده است. در کشور ما نیز زنان از این قاعده مستثنی نبودهاند و حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پشت سر گذاشتن سالهای بحرانی جنگ تحمیلی همچنان این وضعیت در جامعه ما حاکم بوده است.
به طور کلی سنت، فرهنگ و گاهی عدم اجرای درست قوانین یکی از موانع مشارکت سیاسی در جامعه است. برخی ایفای حقوق زنان را محصولی وارداتی میدانند و بر این باورند که زن باید از سیاست دوری گزیند. اما این دیدگاه با سنت اسلامی همخوانی ندارد؛ زیرا زنان در صدر اسلام مناصب سیاسی داشتهاند و در حال حاضر نیز با تکیه بر قانون اساسی میتوان به رشد حقوق سیاسی زنان امیدوار بود.
اصول قانون اساسی برای مردان اولویتی نسبت به زنان قائل نشده است و با ذکر جملاتی از قبیل «قاطبه اهالی مملکت» و «افراد ناس» و «افراد مردم» و امثال آن همه کسانی را که ایرانی خوانده میشوند، اعم از زن و مرد، یکسان موردنظر قرار داده و آنها را ذیحق دانسته است. قانون اساسی نخواسته است بین زن و مرد، از نظر حقوق اساسی، تفاوتی باشد.
منابع:
*نوروزی باغکمه، ق. ا. و دیگران. (۱۳۹۷). «جایگاه حقوق اساسی بانوان در راستای مشارکت سیاسی». فصلنامه مطالعاتی صیانت از حقوق زنان. شماره ۳. صص: ۵۷-۱۳.
*صانع پور، م. (۱۳۹۶). «حضور مادرانه زنان در قدرت و سیاست». پژوهشنامه زنان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. شماره۱. صص:۱۴۱-۱۲۱.
*قاسمی، ح و دیگران. (۱۳۹۳). «عوامل محدود ماندن مشارکت سیاسی زنان». پژوهش امه علوم سیاسی. شماره ۱. صص:۱۶۵_۱۲۳.
*نظری، م و دیگران. (۱۳۹۳). «بررسی رابطه جامعه پذیری و مشارکت سیاسی زنان». پژوهش نامه زنان. شماره ۱. صص: ۱۶۱-۱۸۵.
منبع : ایسنا