دور هم جمع شدهاند، همه تقریبا عصبانی هستند. شاکیاند که چرا شهر را تعطیل نمیکنند. نگران بچههایشان هستند. یکی میگوید: «من که تا آخر تعطیلات فروردین نمیگذارم بچهام مدرسه برود، بچه را که از سر راه نیاوردهام.» کسی که هنوز مادر نشده، حرف او را تأیید میکند: «نه، اصلا نگذارید بروند. خانوادهها اجازه ندهند که بچهها بروند، خودبهخود مدرسه تعطیل میشود. بچهای هم نباشد معلم میخواهد به کی درس بدهد.» این زنان که بعد از ورزش صبحگاهی در پارک نشستهاند، نگران شیوع کرونا هستند. هر روز تعدادشان بیشتر بود اما در چند روزی که آمار مبتلایان به ویروس کرونا بالا رفته، تعداد آنها کم شده. زنی که سناش بیشتر از بقیه است، دوران جنگ را یادآوری میکند: «بدتر از زمان جنگ که نیست. همه جا را تعطیل کردند، اوضاع که خوب شد، تا نیمههای تابستان هم مدرسهها باز بود.» وسواس گرفتهاند، هر کدام یک مورد خاصی را یادآوری میکند. یکی از دردسر نان خریدن میگوید، یکی مسئلهاش، درآمد آرایشگران است: «دم عید اوج کارشان بود، با این اوضاع کسی آرایشگاه هم نمیرود.» زنی نگران همسرش است که آسم دارد و زنی هم از مادر و پدر پا به سن گذاشتهاش میگوید که کیلومترها دور از تهران زندگی میکنند: «وضعیت تهران که این است خدا به داد بقیه شهرها برسد. اگر پدر و مادرم بگیرند، چی؟» همه گرم صحبت هستند که زنی میگوید: «جمع شدن ما اینجا خودش خطرناکتر از هر کار دیگری است. چرا ما اصلا پارک میآییم، چند روز ورزش نکنیم، چه اتفاقی میافتد؟» و همین جمله او جمع را به هم میریزد.
زنان بیشتر از مردان درگیر کرونا شدهاند. مدیریت خانه و بچهها بیشتر با آنهاست و به همین دلیل خودشان را بیشتر درگیر رعایت مسائل بهداشتی کردهاند. بعضیها کرونا را راحت گرفتهاند اما اغلب دچار استرس شدهاند.
- نسرین: از رفتار مردم وحشت دارم
نسرین، کارمند است و اهل تمیزکاری: «قبل از کرونا هم مسائل بهداشتی را خیلی رعایت میکردم. الان یک کم بیشتر روی این مسئله دقت میکنم.» نسرین هم مثل زنان دیگر همه جاهای خانه را ضدعفونی میکند: «دستگیرهها و کلیدهای برق را الکلکاری میکنم. و بقیه خانه را هم همینطور.» نسرین روی خریدهایی که انجام میدهد، حساس است: «مدام سعی میکنم کمتر پلاستیک خرید از بیرون توی خانه بیاورم. هر چیزی میخرم، پلاستیکش را بیرون خانه درآورده و خودش را به خانه می برم.» او خیلی نگران نیست که کرونا بگیرد، او این بیماری را هم مثل یک سرماخوردگی معمولی میبیند: «من همانقدر از کرونا میترسم که از سرماخوردگی میترسم. شیوع این بیماری اجتنابناپذیر است و باید فقط بهداشت را رعایت کرد و ایمنی بدن را بالا برد. خواب بهموقع و کافی داشت. سبزیجات تازه و آبمیوه خورد.»
مشکل او موضوع مهمتری است، رفتار ترسناک مردم: «استرسی که دارم و روی من خیلی تأثیر گذاشته، رفتار عمومی مردم با همدیگر است؛ مثلا بعضیها اگر کسی را ببینند سرفه میکند یا عطسه میزند، میخواهند او را بکشند. الان هم که شنیدهام یک درمانگاه را در بندرعباس آتش زدهاند، فقط بهخاطر اینکه یک بیمار کرونایی را آنجا بستری کرده بودند. رفتارشان واقعا ترسناک است. بهخودم میگویم اگر اتفاق جدیتر از این بیفتد، چه میشود؟ مردم حس همدردی ندارند، به همدیگر کمک نمیکنند، هر کسی فقط به فکر خودش است، این آزاردهنده است و ناامیدی و استرس من را بیشتر کرده است.»
- مرجان: درآمدم نصف شده
مرجان در کلینیک زیبایی پوست و مو کار میکند. طبیعی است که مراجعهکنندگان به کلینیک بعد از شیوع ویروس کرونا کمتر از قبل شده باشد. او برای ضدعفونی خانهاش مشکلی ندارد و همه نکات بهداشتی را رعایت میکند: « همه خانه را با وایتکس شستم. دستگیرههای ورودی و خروجی را هرچند ساعت یکبار استریل میکنم. کلید آسانسور خانه، دستگیرههای ماشین، فرمان و دنده ماشین را هم هر روز ضدعفونی میکنم. در ماشین ژل دست گذاشتهام، هر وقت بیرون میروم برمیگردم، استفاده میکنم.» مسئله او در محیط کار است. از روزی که گفته شد کرونا به ایران آمده، مرجان و همکارانش سعی کردهاند در کلینیک، مسائل بهداشتی رعایت شود تا مراجعهکنندگان خیالشان از بابت کرونا راحت باشد: «از وقتی گفته شد این مشکل وجود دارد و همه جا باید ضدعفونی شود، در محل کار ما چیز زیادی فرق نکرد چون ما از قبل هم همه موارد بهداشتی را رعایت میکردیم. در مراحل پاکسازی مدام دستهایمان را استریل وهمه وسیلهها را شستوشو و ضدعفونی میکنیم. از وسایل یکبار مصرف استفاده میکنیم. در کار لیزر هم همه دستگاهها و تجهیزات استریل میشوند. از دستکش یکبار مصرف استفاده میشود، از زیرانداز وحوله شخصی استفاده میکنیم.» با وجود رعایت همه این نکات بهداشتی اما درآمد مرجان در این چند روز نصف شده: «زیاد مراجعه کننده نداریم. نه اینکه آنها از کار ما و نظافت کلینیک مطمئن نباشند، مشکلشان برای آمدن تا کلینیک است. کسانی که با تاکسی یا اتوبوس یا مترو میآیند، میترسند در مسیر درگیر شوند. ما دم در کلینیک هم مواد ضدعفونیکننده گذاشتهایم ولی به هر حال مردم حق دارند، بترسند.»
- خوانشی جامعه شناختی از کرونا و سیاست زندگی
- اکرم: نمیخواهم ناقل باشم
اکرم با پدرش زندگی میکند و بیش از هر چیزی نگران است که ناقل باشد و پدرش را درگیر کرونا کند: «همه نگرانیهای من بهخاطر پدرم است. همه سختیها و چالشهای من این است که چطور پدرم را در خانه نگه دارم. در 4-3 روز گذشته موفق بودهام. او را از بیماری نترساندم ولی گفتم میترسم مریض شوی و وضعیت بیمارستانها مطمئن نیست و تو هم ناراحتی قلبی داری، به دردسر میافتی. با شوخی و خنده و بازی در خانه نگهاش داشتم. اما دوستانش مثل پسربچههای جوان میمانند و نقشه میکشند او را به بیرون خانه بکشانند.» اکرم هم مثل بقیه، موارد بهداشتی را رعایت میکند: «الکل گرفتم و همه جا را الکل زدهام. درها و دستهایمان را ضدعفونی میکنیم. نمیگذارم که کسی به خانه ما بیاید. دستهایمان را مدام میشوییم. آب و مایعات و ویتامین استفاده میکنیم.» او که کارمند است و بعد از چند روز در خانه ماندن، قرار بود از دیروز دوباره سر کار برود، نگران این است که کسی را آلوده کند: «از اینکه خودم مبتلا شوم نمیترسم. اگر حرف پزشکان درست باشد، ریههای من سالم است و اگر هم بیمار شوم، به مشکلی بر نمیخورم. من نمیخواهم خودم عامل مریض شدن کسی بشوم. وزارت بهداشت هم که گفته هفته دوم سختتر از هفته اول است و با توجه به اینکه من سرکار میروم، ترسم این است که ناقل باشم. خودم بگیرم بیمارستان بخوابم خیالم راحتتر است. نمیخواهم بقیه را درگیر کنم.»
- وقتی جواب تستم مثبت شد | روایت یک بیمار مبتلا به کرونا
- مریم: خودم ماسک دوختم
با گسترش ویروس کرونا در ایران، ماسک و مواد ضدعفونیکننده هم کمیاب شده و خیلی از خانوادهها به دردسر افتادند. بعضیها دچار استرس شدند و بعضیها هم خلاق. یکی از زنان خلاق، مریم است؛ زنی که خودش ماسک دوخته: «روز اولی که گفتند کرونا آمده، بیرون رفتیم تا وسایل ضدعفونیکننده بخریم. هیچچیز نبود. سعی کردیم با چیزهایی که هست، بگذرانیم. ماسک هم پیدا نکردیم. تنها کاری که به ذهنم رسید این بود که خودم ماسک بدوزم.» مریم 2مدل ماسک دوخته: «یک ماسک را شبیه شالهای ورزشی دوختم. گفتهاند که ویروس میتواند از راه بینی، چشم و گوش هم منتقل شود. من ماسکی دوختم که بینی و گوشها را هم میپوشاند. یک مدل ماسک هم شبیه ماسکهایی است که در داروخانهها میفروشند. البته ما بهتازگی توانستیم ماسک پیدا کنیم ولی روزهای اول از همان ماسکهایی که دوخته بودم، استفاده میکردیم.» مریم درنظر داشته سرکه سفید بخرد تا بهعنوان ضدعفونیکننده از آن استفاده کند: «دنبال سرکه سفید بودم. میخواستم هم به مواد ضدعفونیکننده اضافه کنم و هم اینکه برای شستن میوه و سبزیجات استفاده کنم اما پیدا نکردم.»
مریم خودش فعلا سر کار نمیرود و در خانه است ولی خواهرش کارمند است. او بیشتر نگران خواهر و مادرش است: «من چون خیلی از خانه بیرون نمیروم خیلی استرس و مشکل ندارم. نگرانیهایم بیشتر برای مادر و خواهرم است. مادرم سنش بالای 60 سال است و خواهرم هم سرکار میرود. مدام به خواهرم میگویم به چیزی دست نزن. از در که میخواهد وارد شود، تنها کاری که نمیکنیم او را در وان اسید نمیاندازیم. تلاشمان این است که از خانه بیرون نرویم. خواهرم با آژانس سرکار میرود و برمیگردد. ولی محیط کار، محیط عمومی است، آدمهای مختلف آنجا هستند، آدمهایی که هر کدام با یک وسیله به سر کار میآیند و ممکن است هر کدام ناقل باشند. در مورد مادرم هم هشدار میدهند گروه سنی بالای 60سال در دسته خطر هستند و باید مراقب باشند. مامان خرید انجام میدهد و همین یک کار، خودش خطرناک است. دست به میوهای میزند که قبل از او ممکن است چند نفر دست زده باشند. همه اینها استرسآور است. موقع خرید دستمال مرطوب برده بودیم، به هر چیزی دست میزنیم، دستمان را پاک میکردیم.»
مریم نگران است که بعد از اینکه وضعیت بحرانی بگذرد، او و بقیه دچار وسواس شوند: «کارهایی که الان میکنیم از سر وسواس نیست، ما فقط مراقبیم که دستهایمان را به جایی نزنیم و احتیاط میکنیم که موارد بهداشتی را رعایت کنیم ولی نگرانم این دوران که بگذرد دچار وسواس شویم.»
- سمیه: من فقط نگران دخترم هستم
سمیه مادر است و بیش از هر چیزی نگران دخترش است: «من استرس این را ندارم که خودم کرونا بگیرم یا نگیرم، همهاش به فکر بچهام هستم.» او اجازه نمیدهد دخترش به مدرسه برود: «تا آخر تعطیلات عید، مدرسه را برایش تعطیل کردهام.» او کلاسهای دیگری را هم که دخترش میرفته، تعطیل کرده است: «سعی میکنم جاهایی که شلوغ است نرود. همه کلاسهایی را هم که دخترم میرفت، کنسل کردم.» سمیه خودش و دخترش را تقریبا قرنطینه کرده ولی مشکل او افراد دیگری هستند که به خانهاش رفتوآمد میکنند: «همسرم نمیتواند کارش را تعطیل کند. همهاش نگران هستم که او ویروس را به ما منتقل کند. اگر همه تعطیل میشدند مشکلی پیش نمیآمد اما اینکه فقط خودمان را قرنطینه کنیم ولی بقیه سر کار باشند، خیلی فرق نمیکند.»
- مریم: مثبت فکر کنیم
مریم دستکش یکبارمصرف دستش است اما ماسک نزده: «به خاطر بچهها دستکش دستم است، خودم خیلی خوشم نمیآید، روی اعصاب است. ماسک هم بزنم یا نزنم فرقی نمیکند.» مریم بالای 60سال سنش است اما از کرونا ترسی ندارد: «باید مثبت فکر کنی، کرونا با ما میخواهد چه کار کند، مثل همه آنفلوآنزاهایی است که قبل از این همه بوده، چرا باید به خاطرش بترسم.» مریم دلیل ترس مردم را از روی ناآگاهی میداند: «مردم میترسند چون خیلی آگاه نیستند. اگر بدانند این ویروس هم مثل بقیه ویروسهای سرماخوردگی است، منطقی رفتار میکنند.» او روی رعایت مسائل بهداشتی هم خیلی وسواس ندارد و مثل همیشه برخورد میکند: «مسائل بهداشتی را همیشه باید رعایت کنی. مگر قبل از این رعایت نمیکردیم؟ خانواده من همیشه دستهایشان را میشستند، جاهایی را که لازم بود، همیشه ضدعفونی میکردم و... بیشتر نکاتی را که الان میگویند رعایت کنید، من همیشه رعایت میکنم نیاز نیست که تغییر زیادی در روند زندگیام بدهم.»
- عاطفه: وسواس شدهام
دستمال بزرگی آورده: «میخواهم بروم نان بخرم.» مدام الکل به دستهایش میزند: «کلی فکر کردم که چطور باید نان بخرم. از در خانه که بیرون میآیی، به دکمه آسانسور دست میزنی، در را باز میکنی، باید به نانوانی پول بدهی و... هر طور که فکر میکنم میبینم دستهایم آلوده است. دستکش هم فایدهای ندارد؛ حس میکنم آلودهتر است. با خودم الکل آوردم، میخواهم دستمال را پهن کنم الکل بزنم و بعدش به نان دست بزنم. اما مسئله دیگری هم هست، نانوا هم به نان دست میزند و نمیدانم دستهای او تمیز است یا نه.» عاطفه روی همهچیز حساس شده و مدام در حال شستوشو است: «روزهای اول در این حد حساس نبودم اما پیامهایی که میخوانم، تعداد مردهها را که میبینم، به هم میریزم. تا چند روز پیش از سرکار که به خانه میرفتم، مثل همیشه لباسها را در کمد آویزان میکردم اما الان با همه لباسهایم به حمام میروم. کیف، عینک، موبایل را ضدعفونی میکنم. امروز به کفشهایم فکر میکردم، آنها هم آلوده هستند. باید اسپری ضدعفونیکننده بزنم.» او نگران است که مریض شود: «مدام حس میکنم سرما خوردهام. ته گلویم که میخارد، یا تک سرفه که میکنم، نگران میشوم که نکند من هم کرونا گرفتهام. قرص میخورم ولی جرأت نمیکنم دکتر بروم. با خودم میگویم اگر مریض قبلی کرونا داشته باشه، من روی همان صندلی مینشینم که او نشسته، در همان اتاقی هستم که او هم بوده. به همهچیز فکر میکنم و دارم دیوانه میشوم.» او برای رفتن به محل کارش هم مشکل دارد: «خودم ماشین ندارم. روز اول با دربست آمدم، بعد فکر کردم دیدم باید با دست در ماشین را باز کنم. تاکسی هم همین وضعیت را دارد. 5نفر در یک فضای محدود هستی. میگویند اتوبوس و مترو هم از بقیه آلودهتر هستند. بیشتر مسیر را پیاده میروم و میآیم. یک جاهایی را فقط مجبورم اتوبوس سوار شوم. آنجا هم مدام اسپری میزنم و سعی میکنم دستم به جایی نخورد.»
- برای مقابله با کرونا قرون وسطایی عمل کنید | خطر آنجاست که همه تصمیم بگیرند
- مهناز: سفر و آرایشگاه را چه کار کنیم؟
مهناز با کرونا خیلی راحت برخورد میکند. تنها دغدغه او تعطیلات نوروز است. اینکه چطور برای این تعطیلات آماده شود و چطور به سفر برود: «مثل هرسال برنامهریزی کرده بودم که به آرایشگاه بروم اما الان ماندهام که بروم یا نه. برای رنگ مو خیلی مسئله ندارم. رنگ خودش مواد شیمیایی دارد و بعید است که عامل انتقال باشد. آرایشگر هم با قلممو و دستکش کار میکند و دستش به سروصورتم نمیخورد. اما بند و ابرو را چه کار کنم. هر طور که فکر میکنم دست آرایشگر بهصورتم میخورد، دستکش هم دستش کند معلوم نیست تمیز باشد یا نه. بعدش هم در نزدیکترین فاصله کارش را انجام میدهد.»
مهناز قرار بود تعطیلات نوروز را به ترکیه برود و برنامهاش را هم چیده بود: «الان که پروازها را لغو کردهاند، ماندهایم چه کار کنیم. کل سال را کار میکنیم که تعطیلات عید را بتوانیم به سفر برویم. اصلا دوست ندارم این 13 روز را در خانه بنشینم. اصلا خانه بمانیم چه کار کنیم؟ من خانه نشستن بلد نیستم، یا سر کار هستم یا تعطیلات سفرم. به این مسائل که فکر میکنم، اعصابم به هم میریزد. در این چند روز که کمتر سر کار رفتهام، زندگیام به هم ریخته، چه برسد به این که بخواهم 2هفته در خانه بمانم.»
- مرضیه: در خانه ورزش میکنم
با آمدن کرونا بیشتر باشگاههای ورزشی هم تعطیل شده و آنهایی که مدام ورزش میکنند، به مشکل برخوردهاند. مرضیه هم یکی از این زنان است: «روزهای اول که گفتند باشگاه تعطیل است، حالم بد شد. چند سال است که ورزش میکنم و تقریبا معتاد به این کار شدهام. یک روز به باشگاه نیایم، حالم بد میشود. تنها فکری که به ذهنم رسید این بود که در خانه ورزش کنم. بیرون که هوا آلوده است، از طرفی هم نگرانم که از خود هوا ویروس منتقل شود. بهخاطر همین در خانه ماندهام. یک کم راه میروم. از روی ویدئوهایی که در سایتها پیدا کردهام، خودم ورزش میکنم. خیلی سخت است، ولی بهتر از این است که کرونا بگیرم.»
مرضیه مشکل دیگری هم با کرونا دارد: «من و پسرم همه نکات بهداشتی را رعایت میکنیم. مراقب هستیم که با آدمها رفتوآمد نداشته باشیم، یا اگر هم جایی میرویم، فاصلهمان را با بقیه حفظ میکنیم. اما همسرم هم بیرون کار میکند و هم سیگار میکشد. برای اینکه در خانه بوی سیگار نپیچد، بیرون میرود. هر بار که بیرون میرود و برمیگردد باید دستهایش را بشورد. به آسانسور دست میزند ولی یادش میرود. حساسیتی را که من برای شستن دستها دارم، او ندارد. همهچیز را خیلی راحت میگیرد. به من هم میگوید سخت نگیر ولی نمیشود که سخت نگرفت. باید حساس باشیم تا این دوران بگذرد، ولی رعایت نمیکند.»
همسر مرضیه کارمند است و با ماشین خودش رفتوآمد میکند. اما بیشتر نگران خانوادههایی است که همسرانشان یا خودشان مسافرکشی میکنند: «مسافران تاکسیها یا تاکسیهای اینترنتی در معرض خطر هستند اما من بیشتر نگران خود رانندهها هستم. فکرش را بکنید یکی کرونا داشته باشد و خودش نداند سوار تاکسی شود، بقیه را آلوده میکند. در روز چند نفر سوار یک تاکسی میشوند و یک راننده در معرض خطر است. به همان اندازه احتمال دارد زن و بچه راننده هم مبتلا شوند. این مسائل ذهنم را به هم میریزد وحالم بد میشود.»
- نرگس: سال پسرم را نگرفتم
نرگس زن جوانی است که سال پیش پسر 19سالهاش را از دست داد: «سال بدی را گذراندم. قرار بود همین روزها او مراسم سالگرد پسرش را برگزار کند ولی کرونا این اجازه را به او نداد: «برنامهریزی کرده بودم که برایش مراسم بگیرم. مهمونها را هم دعوت کرده بودم. اما نشد. بههرحال جان عزیزانم برایم مهم هستند. آنها بهخاطر اینکه کنار من باشند، به مراسم میآمدند. بهخودم گفتم اگر یک نفر هم مریض باشد، به چند نفر دیگر میدهد و من مقصر همه این اتفاقات میشوم.» نظر نرگس این است که همه مراسم باید کنسل شود: «در این مدت باید رعایت کنیم که مشکلی پیش نیاید. من تصمیم گرفتهام تا کرونا ریشهکن نشود جایی نروم. به همسرم هم گفتهام کنار کسی نشیند. همه مهمانیها را تعطیل کردهایم. وقتی من خانه کسی نروم، کسی هم به خانه من نمیآید. یک مدت تلفنی با بقیه ارتباط داشته باشیم، هیچ اتفاقی نمیافتد. قدر همدیگر را باید بدانیم.» نرگس نگرانی دیگری هم دارد. پدر و مادر او در یکی از روستاهای ایران زندگی میکنند: «هنوز کرونا آنجا نرفته اما میترسم. اگر این ویروس هم آنجا برود، اگر آنها مبتلا شوند، چطور میخواهند متوجه شوند. ما در تهران، در پایتخت نشستهایم و امکان اینکه تست بدهیم وجود ندارد. در روستا چطور میخواهند بفهمند یکی کرونا دارد یا نه. اگر داشته باشد هم جایی نیست که درمان شوند. باید به شهر بیایند و کلی در راه باشند. آنجا که آمبولانس هم نیست، نگرانم که کسی حاضر نشود آنها را با ماشین به بیمارستان ببرد.» نرگس مردد است که پیش آنها برود یا آنها را به تهران بیاورد: «میخواهم بگویم که به تهران بیایند ولی میترسم. اگر اینجا بیایند و آلوده شوند من همیشه شرمندهشان میمانم. نمیتوانم خودم هم بروم. شاید این ویروس اصلا آنجا نرود ولی من میتوانم ناقل باشم. برایشان مواد ضدعفونیکننده خریدم و فرستادم ولی پدرم آسم دارد، سنش بالاست اصلا خیالم راحت نیست. مدام به آنها فکر میکنم. اینجا هم همهاش در حال شستو شو هستم. مرض وسواس گرفتم. وسواس فکریام بیشتر است.»
تنها دغدغه مهناز تعطیلات نوروز است. اینکه چطور برای این تعطیلات آماده شود و چطور به سفر برود: «مثل هرسال برنامهریزی کرده بودم که به آرایشگاه بروم اما الان ماندهام که بروم یا نه
نرگس: پدر و مادرم در روستا هستند.ما در تهران، در پایتخت نشستهایم و امکان اینکه تست بدهیم وجود ندارد. در روستا چطور میخواهند بفهمند یکی کرونا دارد یا نه
منبع : همشهری آنلاین