فرخنده آقایی معتقد است هنوز ناگفتههای زیادی درباره مسائل و مشکلات زنان وجود دارد و هنوز هم میشود بر روی مسائل زنان در داستان کار کرد و راه درازی در پیش است.
فرخنده آقایی متولد ۲۱ بهمن سال ۱۳۳۵ است که این روزها شصت و سهساله شد. او نویسنده کتابهایی چون «جنسیت گمشده»، «راز کوچک»، «از شیطان آموخت و سوزاند»، «یک زن، یک عشق» است و عنوان برگزیده دوره هفتم جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی را هم در کارنامه خود دارد.
گفتوگوی ایسنا با این نویسنده به مناسبت سالروز تولدش در پی میآید:
برای یک نویسنده حرفهای ضعف است که با این رودخانه همراه شود
پس از سالها فعالیت در عرصه ادبیات، این روزها حال خودتان و حستان در نوشتن چطور است؟
جامعه ایران همیشه یک جامعه پرشتاب و پرماجرا بوده است و شرایط امروز جدا از شرایط قبل نیست. همیشه سرعت وقایع و اتفاقات خیلی زیاد بودهاست اما اخیرا چند حادثه پشت سر هم حالتی از بحران روانی را در جامعه ایجاد کردهاست که امیدوارم به آرامش منتهی شود.
نظرتان راجعبه وضعیت آثار داستانی تولیدشده در سالهای اخیر چیست؟ و این روزها داستان چقدر توانسته آینه شرایط اجتماعی و در کنار مردم باشد؟
وقتی از داستان صحبت میکنیم، به اینکه داستان باید با تعاریف کلاسیک آن جور باشد برمیگردد پس طبعا زمان میبرد تا حوادث و اتفاقات در ذهن نویسنده جا بیفتد و شکل بگیرد. طول میکشد تا نویسنده روابط را پیدا کند و بتواند حال و هوای جامعه را به داستان منتقل کند اما فضای مجازی به نوعی آن روزمرگی و پیگیری ماجرا و حوادث را برعهده دارد و آن تب و تاب اتفاقات را در خود نشان میدهد.
اگر از نویسنده به عنوان یک نویسنده حرفهای انتظار داریم، طبعا نمیتوانیم بخواهیم که بتواند به سرعت از مسائل روز داستان بنویسد، چون همه ابعاد موضوع برای ما روشن نیست. هر نویسندهای باید شروع به تحقیق کند، روابط را پیدا و تجزیه و تحلیل کند وگرنه کار عجولانهای خواهد شد. میبینیم که ابعاد بعضی از وقایع بعدها مشخص میشود و این کار برای یک نویسنده حرفهای زمان میبرد.
اینکه میگویید فضای مجازی روزمرگی و پیگیری ماجرا و حوادث را برعهده دارد، آیا به معنای این است که فضای مجازی دارد جای ادبیات را میگیرد؟
فضای مجازی خود را با رودخانهای که پر از حوادث روزمره و حوادث جاری است هماهنگ میکند و تبعا آنچه فضای مجازی در اختیار خواننده قرار میدهد، اول اطلاعرسانی و دوم دیدن حاشیهها و ابعاد موضوع است. اما به نظر من این، همه مطلب نیست و ممکن است اظهارنظر یا قضاوتی که اتفاق میافتد شتابزده باشد. وقتی ما وارد حیطه قضاوت میشویم باید بتوانیم همه جوانب را ببینیم وگرنه اطلاع رسانیای که در فضای مجازی رخ میدهد ممکن است یک بعدی باشد.
اگر بخواهیم از منظر آسیبشناسی نیز در این زمینه به فضای مجازی و اطلاع رسانی بنگریم، حُسن آن بر این است که سرعت عمل دارد اما آسیب آن بر این است که همه ماجرا گفته نمیشود و گاهی بخشی از این کوه یخ پنهان میماند که این برای من کافی نیست. من فکر میکنم که باید مطالب را عمیقتر دید و در هیجانی که همراه با آن شتاب به مخاطب دست میدهد دقت شود. البته همه حق دارند که اظهارنظر و صحبت کنند اما برای یک نویسنده حرفهای نقطه ضعف است که بخواهد با این رودخانه و با این شتاب و به این شکل همراه شود.
بیان مسائل زنان، آینهای برای کل جامعه است
در آثارتان همیشه نسبت به مسائل و مشکلات زنان دغدغهمندید، این دغدغه از کجا نشات میگیرد؟
بله، من برای زنها مینویسم؛ به لحاظ اینکه به نظر من هنوز ناگفتههای زیادی راجع به مسائل و مشکلات خانمها هست و هنوز این مسائل قابل ذکر است و میشود که دیده شود. فکر میکنم اگر ما به این مسائل بپردازیم، کمک میکنیم به اینکه بخش بیشتری از جامعه و نه فقط خانمها مورد توجه قرار بگیرند. به نظر میرسد که در این داستانها فقط راجعبه مسائل و مشکلات خانمها در جامعه گفته میشود اما بیان این مسائل، آینهای برای کل جامعه است.
و اینکه فقط مسائل و مشکلات بیرونی نیست، بخش درونی هم هست؛ واکاوی یک زن، خواستههایش و نگرش او نسبت به زندگی و اینکه چگونه با مسائل و مشکلاتش برخورد میکند که خوب و بد آن هم مهم نیست. ما باید مسیر را در جهت توسعه ببینیم، یک زن باید بتواند مسائل را بازتر و گستردهتر و در همه ابعاد ببیند به ویژه که از جهت فردی و شخصی خارج شود و بتواند مسائل را عمیقتر ببیند و جهانبینی بهتر و وسیعتری داشته باشد.
راه درازی در پیش است
به نظر شما به سیمای زن در دیگر آثار داستانی تا چه اندازه پرداخته شده و چطور تصویر شدهاست؟
آخرین کتابی که خواندم کتاب «گیاهخوار» است که توسط نویسنده زن اهل کره جنوبی نوشته شدهاست. برای خودم اینکه ببینم یک نویسنده زن که برای زنان مینویسد چطور میبیند جالب است. باید بگویم که داستان امروز نسبت به ۵۰ سال پیش خیلی متفاوت است. اینکه ببینم نویسنده چطور به شخصیت آن داستان نزدیک شدهاست؛ آن زن چطور میاندیشد، عمل میکند و دیگران با او در چه کنش و واکنشی هستند، همینها برای من آموزنده است.
هنوز هم بعد از اینکه ۲۰۰ سال از تولد داستان مکتوب با تعریف کلاسیک آن در جهان میگذرد، وجوه جدیدی از شخصیتپردازی را میتوانیم ببینیم، در واقع میشود گفت که هنوز هم جای کار هست و میشود بر روی مسائل زنان در داستان کار کرد. اما چون همه کارهای ایرانی را نخواندهام نمیتوانم درباره آنها قضاوت کنم اما راه درازی در پیش است و جا برای کار دارد.
به کتابخانهها برگردیم
آیا وضعیت نشر و کتاب باعث این شدهاست که دلسرد شوید؟
بدون اینکه بخواهم نقدی به بازار نشر فعلی داشته باشم، میتوانم بگویم که ما باید روشهایمان را تغییر بدهیم و به این فکر کنیم که ما چه کار میتوانیم بکنیم. صنعت نشر راه خودش را میرود و نظر ما تاثیری در آن نخواهد داشت اما اینکه ما چه میتوانیم بکنیم، باید روشهای خودمان را پیدا کنیم یعنی به شرایطی که هم کمهزینه است و هم امکانپذیر برگردیم. امکان بهتری که بیشتر همگام با تمدن است، اینکه ما به کتابخانهها برگردیم و اگر کتاب گران است و یا اینکه نگهداری آن در خانههای کوچک سخت است یا ترجمه برخی کتابها خوب نیست، میتوان با مراجعه به کتابخانهها این کار را آسان کرد که برای محیطزیست هم مفید است.
من همین کار را میکنم، عضو کتابخانه حسینیه ارشاد هستم که کتابهای بسیار عالیای دارد.
از تاثیر تولستوی تا نویسنده گمنام کره جنوبی
از میان داستاننویسان کدام یک بیشتر در شما اثرگذار بودهاست؟
نمیتوانم از نویسنده خاصی نام ببرم چون در دورههای مختلف نویسندگان مختلفی بودهاند، اما من داستاننویسی را با خواندن آثار تولستوی، فاکنر، داستایفسکی، مارکز و ... شروع کردم. حتی همانطور که گفتم یک نویسنده گمنام کره جنوبی ممکن است مرا تحت تاثیر قرار دهد.
آیا داستانی بوده که آن را ناتمام رها کرده باشید؟
بله، متاسفانه داستانهای زیادی بوده است که نیمه کاره نوشتم و ادامه پیدا نکردند.
آرزویتان در ۶۳سالگی چیست؟
آرزوی آرامش، صلح، دوستی و محبت دارم که در روزگار فعلی بهترین است