702452 471

اطراف سقاخانه ات غوغاست
یک جرعه مهمان کن مرا، آقا
خشکیده ام همچون کویر از درد
سرمست باران کن مرا آقا….

هرچند میدانم که میدانی
اما برایت حرف ها دارم
وقتیکه میخوانی ز چشمانم
با خواندنت حس شفا دارم

آقا کمی از پر زدن دورم
مرغ دلم از آسمان جا ماند
مانند یک کفتر که در صحنت
یک گوشه ای تنهای تنها ماند…

آقا حساب حرف هایم را
از آبروی من مجزا کن
بی آبرویم مهربان شاها
درمان دردم را مهیا کن…

از لابلای درد آدمها
در ازدحام صحن آزادی
با یک نسیم طره گیسویت
دیدم شفا را دور میدادی…

وقتی زیارتنانه میخوانم
از مهرتان من نور میگیرم
باور کن آقا هرکجا باشم
حتی ز راه دور ، میگیرم…

در چشم هایم حاجتی باقی ست
ای کاش میشد لازمت باشم
آقا اجازه، خواهشی دارم
رخصت بفرما خادمت باشم…

السلام علیک یا سلطان، یا علی ابن موسی الرضا المرتضی.

#آرزو_ولیپور
#فردا_شفیع_شاعره_خویش_میشوی؟