من اگر روزی شود نقاش این دنیا شوم
این جهان را عاری از هر غصه و غم میکشم
بهر دلها مهربانی بی قراری یک دلی
هر دلی را در کنار شاخه ای گُل میکشم
اندر این دنیا کسی بر کس ندارد برتری
من غنی را با فقیر، یکجا و یکسان میکشم
زشت و زیبا خالق و پروردگار ما یکیست
زشت و زیبا ، پیش هم ، اما انسان میکشم
عشق هایی که در آن بوی خیانت میدهند
تا ابد محکوم دل تنگی به زندان میکشم
هرکجا قلبی شکست ، ما بی تفاوت بوده ایم
اری اری بهر دلهای شکسته ، نیز درمان میکشم
من در این دنیا تمام مردمش را بی درنگ
با تنی سالم ، لب خندان ،خرامان میکشم
عباس حیدری