سروده دکتر آرزو ولیپور به مناسبت فرا رسیدن ایام عزاداری ابا عبدالله الحسین (ع) و یاران صدیقش
اتش و موج خون بود ، خواب نبود
کودکان تشنه بودند و آب نبود
لشگر شب به جنگ آمده بود
از پی نام و ننگ آمده بود
خیمه ها بوی العطش میداد
مشک طاقت شکسته بود ای داد
پرسش تشنگی مکرر بود
شاخه شاخه، بهار پرپر بود
چشمه ی چشم ها و قلقل اشک
هیبت مرد بود و قامت مشک
مردی از فصل یاس آمده بود
آن یل سرشناس آمده بود
مشک بر دوش او جواب گرفت
رخصت از روح آفتاب گرفت
تشنه بر روح آب جاری شد
رفت و فصلی ز بیقراری شد
لشگر شب ز نور میترسید
از عبور از حضور میترسید
رقص شمشیرها صراحت داشت
مرد بود و به جنگ عادت داشت
شب پرستان ز وحشتی ناگاه
بهر تسخیر قامت آن ماه
در هراسی عجیب افتادند
مشک ها ناشکیب افتادند
تا دل یاس را نشانه روند
دست عباس را نشانه روند
مشک در دست مرد میرقصید
مرد بود و ز درد میرقصید
تیر و پیکان به سمت او می رفت
سمت چشمان روبرو میرفت
تیر دیگر و... اشک می بارید
چکه چکه ز مشک می بارید
خیمه ها بوی العطش میداد
مشک طاقت شکسته بود ای داد
تشنگی را دگر مجالی نیست
آب را جرات زلالی نیست
لهجه آبها پر از خون شد
چهره ماهتاب گلگون شد
آن یل ایستاده در طوفان
ناگهان یک نهیب زد از جان:
ای برادر بیا که سقا رفت
عاشقانه به سمت دریا رفت
خیمه کودکان پر از غم اوست
اینک اما عطش برای عموست....
#آرزو_ولیپور
#فردا_شفیع_شاعره_خویش_میشوی؟
#شب_تاسوعا