D13d8d19581549caae4a4375a420803d

این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است، من اما نگرانم

در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم

چیزی که میان من و تو نیست غریبی ست
صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم

انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم

از سایه سنگین تو من کمترم آیا 
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم

ای عشق مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم

فاضل نظری