دلنوشته دکتر آرزو ولیپور مدیرکل کتابخانه های عمومی استان مازندران و فرزند اولین معلم شهید استان به مناسبت فرا رسیدن هفته دفاع مقدس
?فصل بهار غیرت ایران در خزان طبیعت فرامی رسد و رایحه نوازشگر مهر مادران سرزمینم که سربند بر پیشانی همه ی. سرمایه های زندگیشان بستند و پشت سر عاطفه مادری شان آب ریختند قلبمان را می آراید . ?همسرانی که اشک های دلتنگی را با گوشه چادر پاک کردند و انتظار دیداری دیگر را آرزو می کردند. در همان حال که زمین شرم می کرد از گریه بی امان فرزندانی که سایه و عمود خیمه زندگیشان را فدای ناموس وطن کردند ، خاصمان سرزمینم از صدای گامهای سربازان ایران به خود لرزیدند و وا دادند...
?فنجانی چای پشت پنجره ای که رو به ایوان کوچه ای باز میشود که نامت را قاب کرده ست و و هر بار تنهایی محزون لیوانی که بی تو پر و خالی میشود ...
?فرا رسیدن هفته دفاع مقدس را در کنار یکایک مردم شریف ایران به هم کیشانم که در مسیر صعب العبور این سالها عاشقانه حرمت دار ارزش های عزیزانشان در راه پر پیچ و خم پیوستن به عشق بودند را گرامی می دارم و اهسته در گوششان نجوا می کنم که :
زخم های سر باز کرده را مرهمی ست به عنایتی و به شفاعتی ...
فقط کافیست راه توسل به شهدا را بدانیم، آنها با معرفت ترینند و رهایمان نمیکنند....
رفاقت با شهدا را از دست ندهیم.
سلام بر شهدا...
سلام بر پدر...
چقدر سرو گرفته تبر ز جنگل ما
ز ریشه ها که بجا مانده اند. میدانی ؟؟؟
کدام ریشه درآمد ز خاک در پاییز ؟
چه لاله ها که شکفتند فصل قربانی
تبر، گلوله و شمشیر ، حرف من این است:
نمیکند اثری بر مسیر. عرفانی
خوشا به حال تمام پرندگانیکه
رسیده اند به آن سو تر. از پریشانی
و فوجفوج پرنده به اوج پیوستند
سوار موج. ودر اظطراب. طوفانی
چه میشود که مقرر شود شهید شویم
شبیه همت و چمران. و یا. سلیمانی
تبر شکسته و حالا. تمام جنگل ما
پر از شکوفه ی سیب است نور افشانی
چقدر حرف نگفته، چقدر دلتنگی
ندارمت و چه دارم ...؟! در این فراوانی
در این دیارمکدر مرا کبوتر کن
بگیر دست مرا ای شهید نورانی