57887473

یک روانشناس کودک و نوجوان ضمن بیان اینکه افرادی که والدینشان را در کودکی از دست می‌دهند سه برابر بیشتر از افراد دیگر دچار افسردگی می‌شوند، راهکارهایی درباره نحوه برخورد صحیح با این کودکان ارائه کرد.

مونا فلسفی در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان اینکه اگر فردی در دوران کودکی والدین یا یکی از اعضای خانواده‌اش را از دست بدهد از نظر روانی و جسمانی دچار مشکل می‌شود، گفت: کودکان در هر سنی، از مرگ درک متفاوتی دارند. در سنین ۰ تا ۲ سالگی به دلیل اینکه کودکان درک کاملی از مرگ ندارند، جو عاطفی سوگ برایشان آزار دهنده است این در حالیست که در سنین ۲ تا ۷ سالگی اغلب کودکان خودمحور می‌شوند و نمی‌توانند دیدگاه دیگران را در نظر بگیرند، آنها در این دوران فهم ناقصی از برگشت‌ناپذیری و همگانی بودن مرگ، قطعی علائم فرد بعد از مرگ و علت مرگ دارند و آن را با تعابیری مثل خواب، جدایی و مسومیت توجیه می‌کنند، اما در سنین ۷ تا ۱۲ سالگی، با آغاز تفکر انتزاعی مرگ را به علل بیرونی ربط می‌دهند، آنها بر این باور هستند که تنها افراد پیر می‌میرند، در ۱۳ سالگی به بعد کودکان به خوبی متوجه می‌شوند که مرگ اجتناب‌ناپذیر است و دلایل اصلی مرگ را به خوبی درک می‌کنند.

فلسفی با بیان اینکه سن پیش‌دبستانی، دوران بسیار بحرانی برای سوگ در کودکان محسوب می‌شود، گفت: به دلیل اینکه درکی از مفهوم برگشت‌ناپذیری درباره مرگ وجود ندارد، کودک در این دوران احساس گناه و خیالبافی می‌کند، او اینطور می‌اندیشد که متوفی پس از مرگ غذا می‌خورد و سرما و گرما را درک می‌کند. آنها این تفکر را در سر می‌پرورانند که "چون مامان را اذیت کردم مامان مرد"، اما از سویی دیگر با این احساس که "اگر کار خوبی انجام بدم مامان زنده میشه" تفکرات جادویی در سر می‌پرورانند.

به گفته وی، طبق پژوهش‌های انجام شده در زمینه سوگ کودکان، افرادی که والدینشان را در کودکی از دست داده‌اند سه برابر بیشتر از افراد دیگر دچار افسردگی می‌شوند که در این زمینه عملکرد و رفتارهای مراقب از کودک در سازگاری با مرگ والدینش تاثیر قابل توجهی دارد.

این روانشناس با بیان اینکه کودکانی که سوگ را تجربه می‌کنند زودتر از سایر کودکان به مرحله شناختی می‌رسند، تاکید کرد: عدم صحبت درباره مرگ و سوگواری پیش آمده برای کودک نه تنها غم او را برطرف نمی‌کند بلکه این موضوع را پیچیده‌تر می‌کند، در این مرحله باید به سوالات کودک پاسخ داد. اگر کودکان در این دوران پاسخ سوالاتشان را دریافت نکنند مضطرب می‌شوند، امکان دارد در این دوران کودکان بازی کنند و این به آن معنا نیست که کودک مرگ را متوجه نشده است و خوشحالی می‌کند، بلکه او درحال مقابله است چراکه او با بازی کردن احساسات خود را تخلیه می‌کند.

وی در ادامه به تاثیرات روانی و جسمانی سوگ والدین در کودکان اشاره کرد و گفت: بی‌اشتهایی، نقص توجه، مشکل در تصمیم‌گیری، افکارهای منفی، پرخاشگری، مشغله ذهنی و نگرش منفی، خشم، غمگینی، تنهایی، ناامیدی، اضطراب، تپش قلب، کم‌خوابی، کابوس‌های شبانه، خودادراری، چسبندگی به افراد بازمانده، نیاز مداوم به بغل کردن و نوازش کردن، گوشه‌گیری، سکوت ممتد و طولانی، افت تحصیلی، فراموشکاری، افکار خودتخریبی، احساس گناه، تنگی نفس، احساس کرختی، ضعف عضلانی، درد معده، خشکی دهان و خستگی از تاثیرات جسمانی و روانی سوگ در کودکان تلقی می‌شود.

این روانشناس کودک و نوجوان در پاسخ به این سوال که آیا کودکان می‌توانند در مراسم سوگواری عزیزشان شرکت کنند؟ پاسخ داد: شرکت کردن یا نکردن کودک در مراسم سوگواری نباید با اجبار باشد. نظر کودک و شرایط سوگواری در این زمان بسیار مهم است و اگر ممکن است اتفاقات دل خراشی رخ دهد بهتر است کودک در مراسم حضور نداشته باشد.

وی سن کودک را برای حضور او در مراسم سوگواری مهم دانست و گفت: اگر کودکان در مراسم شرکت نکردند بهتر است. در مراسم شبه سوگواری مانند مراسم ختم حضور داشته باشند، اما در هر حال بهتر است کودک را در مراسم سوگواری شرکت دهیم.

بنابر اظهارات فلسفی شیوه‌های مقابله با سوگ ناشی از مرگ عزیزان در کودکان متفاوت است، برخی کودکان با بازی، خشم، انزوا طلبی، گریه و.. غم درونی خود را بروز می‌دهند اما به طور کلی مراحل سوگواری در کودکان با انکار، خشم، چانه‌زنی، افسردگی و پذیرش به پایان می‌رسد.

این روانشناس در ادامه به ارائه راهکارهایی جهت کاهش غم و اندوه پرداخت و افزود: ابراز هیجانات کودک در سوگ می‌تواند کلامی یا غیرکلامی، مستقیم یا غیر مستقیم باشد در همین راستا بزرگسالان می‌توانند از کودکان بخواهند که درباره فرد متوفی داستان بنویسند، با او نامه نگاری کنند، در صورت دلتنگی او را به مزار فرد متوفی ببرند. این روش‌ها باعث می‌شود که کودک هیجانات خود را در سوگ ابراز کند.

بنابر اظهارات فلسفی، باورهای غلطی درباره سوگ کودکان مانند اینکه "کودکان نباید در مراسم سوگواری شرکت کنند"، "کودکان کوچکتر از آن هستند که بتوانند سوگواری را درک کنند"، "کودکی که به تازگی یکی از والدین خود را از دست داده اما خود را با بازی سرگرم می‌کند سوگ را نمی‌فهمد"، "بروز غم و اندوه بزرگترها در کودکان تاثیرگذار نیست"، "تجربه سوگ و طی کردن مراحل عاطفی آن برای همه یکسان است"، "کودکان در آینده سوگ و غم از دست دادن والدین خود را فراموش می‌کنند"، نباید در مقابل کودکی که والدینش را از دست داده گریه و درباره متوفی صحبت کرد"، "کودکان نباید در مواجهه با سوگ گریه کنند" و … وجود دارد، این درحالیست که سوگواری بخشی از التیام غم و اندوه ناشی از مرگ عزیزان به شمار می‌رود.

فلسفی معتقد است که گرچه نباید با سوگواری شدید کودکان را وحشت زده کنیم اما از طرفی نیز نباید این مسئله را در مقابل آنها بی‌اهمیت جلوه دهیم. در زمینه مرگ باید به کودک توضیح داده شود که بزرگترها نیز نیاز به گریه کردن دارند، در غیر این صورت آنها کنجکاوانه تغییرات خلقی بزرگسالان را درک می‌کنند.

وی با اشاره به اینکه کنجکاوی کودکان درباره مرگ طبیعی است و نباید بزرگسالان از پاسخ دادن به آن فرار کنند، افزود: بهتر است از اتفاق پیش آمده استفاده کنیم و به کودک کمک کنیم تا بتواند با غم از دست دادن دیگران روبه‌رو شود، ممکن است درباره سوگ برای کودکان سوالاتی مطرح شود که باید با جواب‌های آسان و ساده او را آگاه سازیم.

طبق اظهارات این روانشناس آنچه که کودکان خردسال باید درباره مرگ بدانند توقف تمام کارهای جسمانی است و در صورتی که آنها درباره زمان مرگ خود کنجکاوی کردند می‌توان اینطور پاسخ داد که "هیچکس نمی‌داند چه زمانی می‌میرد، اما همه ما زمان زیادی را زندگی می‌کنیم و من مطمئن هستم تو تا زمانی که پیر شوی زندگی می‌کنی". ذکر این نکته ضروری است که باید به پرسش‌های کودکان مطابق با قدرت درک آنها و به طور واقع‌بینانه پاسخ داده شود، باید به کودکان اطمینان خاطر دهیم که مرگ به عنوان تنبیه در برابر رفتار اشتباه نیست و نباید رنج مرگ را با گناه، تنبیه الهی و مجازات مرتبط دانست، همچنین نباید از تعبیر و تفسیرهای فلسفی و مذهبی برای کودکان کم سن و سال استفاده شود.

فلسفی ادامه داد: صداقت و صراحت گفتار باید در شرایط سوگ کودکان مورد توجه قرار گیرد زیرا کودکان می‌توانند نیات پنهانی والدین را از پس گفته‌های آنها درک کنند، بنابراین به کار بردن جملاتی مانند اینکه "فرد متوفی به سفر طولانی رفته و هرگز باز نمی‌گردد"، دروغ آشکار و بی‌اساسی است. این درحالیست که به طور کلی نزدیکان اعضای خانواده فرد متوفی قصد دارند حقیقت مرگ را پنهان کنند که دیر یا زود پیامدهای ناگوار این عدم صداقت در رفتار کودکان مشاهده خواهد شد؛ لذا باید حقیقت را آنگونه که وجود دارد باتوجه به ظرفیت و خلقیات کودک صادقانه بیان کرد.

وی با بیان اینکه در توضیح مرگ به کودکان باید از هرگونه فریب و تحریف واقعیت پرهیز کرد، یادآور شد: می‌توان با به کار بردن جملاتی مانند "همان‌طور که گلها می‌میرند آدمها نیز روزی می‌میرند" کودک را آگاه کنیم، این درحالیست که به کار بردن جملاتی مانند "مردن شبیه خوابیدن است" او را دچار کابوس‌های شبانه و اضطراب می‌کند".

این روانشناس در ادامه اظهار کرد: اغلب بزرگسالان در زمان فوت والدین کودک جملاتی مانند "والدین‌ات به مسافرت طولانی رفته‌اند"، "خدا آنها را به آسمان برده چون آدمهای خیلی خوبی بودند" بهره می‌گیرند و به دنبال آن کودک عاجزانه از خداوند درخواست می‌کند که والد از دست رفته را به او بازگرداند، او از خدا انتظار دارد که به درخواست او پاسخ مثبت داده شود و این امر باعث می‌شود در دوره‌های بعدی رشد، مشکلاتی در اعتقادات او ایجاد شود.

فلسفی در ادامه به همدلی و "مشارکت در احساسات کودکان" اشاره کرد و گفت: همانطور که بزرگسالان در مواجهه با اتفاقات ناگوار نیازمند همدلی و همدردی هستند، کودکان نیز به بیان احساسات خود نیازمندند، باتوجه به اینکه نقش والدین در تلطیف و تعدیل احساسات کودکان بسیار موثر است، بزرگسالان باید شرایطی را فراهم کنند که کودک بتواند فشارها، ناراحتی‌ها و درد و دلهایش را آزادانه برون‌ریزی کند. این درحالیست که در برخی مواقع مشاهده می‌شود که بزرگسالان احساسات واقعی کودک را نادیده و به تمسخر می‌گیرند البته فلسفی معتقد است که عوامل ایجاد کننده سوگ در کودکان تنها به مرگ والدین بستگی ندارد، بلکه مرگ حیوان خانگی، طلاق، نقل مکان، مهاجرت، در معرض تهاجم قرار گرفتن نیز می‌تواند موجب بروز غم و اندوه در کودک شود.